Bäume sind Gedichte, die die Erde in den Himmel schreibt.
Khalil Gibran
Im Wald lehnt sich Baum an Baum. Also warum nicht Menschen an Menschen?
Weisheit aus Serbien
Was Menschen, Tier, Pflanzen, und Dinge tun, drückt man mit Tunwörter aus. Sie werden nach Zweitwörter genannt. Mit ihnen sagt man, ob etwas gerade jetzt geschieht, vergangen ist oder erst später geschehen wird.
Zum. B:
gehen - kommen - machen - essen
*
فعل در زبان آلمانی فعل مهمّ
ترین جزء جمله است. فعل را می توان به اشخاص مختلف نسبت داد. فعل برحسب اشخاص
صورتهای مختلف می پذیرد که به این صورتها، صیغه یا ساخت فعل می گوییم.
ist صیغۀ سوّم
شخص مفرد فعل sein است.
bin صیغۀ
اوّل شخص مفرد فعل sein است.
sein
مصدر، یعنی صورت اصلی فعل است و زمان برای وقوع ندارد. به شخصی نیز نسبت داده نشده
است.
das ist
برای نامیدن و شرح دادن افراد و اشیا به کار می رود.
*
( Grundform = Infinitiv ) مصدر
sein ( ich bin – du bist – er/ se / es / ist
– wir sind – ihr seid – sie sind )
*
در زبان آلمانی ترکیب دو کلمۀ ( das
ist ) یعنی این
است، برای معرفی و شناساندن چیزی به کار می رود که گوینده می خواهد دربارۀ آن
توضیح دهد و بگوید که آن چیز چیست.
*
کلمۀ ( von
) یعنی از، وقتی در جلوی نام شخصی قرار گیرد، یعنی چیزی ساخته یا اثر آن شخص است.
Das ist ein Lied von Hoffmann.
Das ist ein Buch.
*
صیغه یا ساخت فعل
در زبان آلمانی هر فعل برای اینکه بر زمانهای محتلف و اشخاص مختلف دلالت کند،
صورتهای گوناگون به خود می گیرد و به عبارت دیگر فعل صرف می شود. به این صورتهای
مختلف فعل که شخص و زمان را دربر می گیرد، صیغه یا ساخت فعل می گوییم.
bin
موقعی به کار می رود که شخص از خودش حرف می زند.
sind جمع
است و زمانی در مورد یک نفر به کار می رود که جمله مودبانه و احترام آمیز باشد.
*
مادّۀ فعل: اگر از مصدر دو حرف « en» را برداریم، مادّۀ فعل به دست می آید.
مانند:
geh – studiert -mach
*
شناسه: شناسه جزئی از فعل است که در هر صرف
تغییر می کند.
مانند:
ich gehe – du gehst – wir gehen
*
Der Wortschatz - Die Verben
فارسی – ترکی آذربایجانی – Deutsch
فارسی – ترکی آذربایجانی - آلمانی
شروع کردن – باشلاما ق-anfangen
تلفن کردن – زنگ وورماق-anrufen
جواب دادن – جواب وئرمک-antworten
کار کردن – ایشله مک-arbeiten
بس کردن – ال چکمک-aufhören
باز کردن - آچماق-aufmachen
جمع و جور کردن - ییغیشدیرماق-aufräumen
بلند شدن – یئریندن قالخماق-aufstehen
خرج کردن – خشله مک-ausgeben
به نظر آمدن – گؤزه گلمک-aussehen
دعوت کردن - چاغیرماق-laden
ساختن – دوزه لتمک-bauen
جواب دادن – جواب وئرمک-beantworten
معنی دادن معناسی اولماق-bedeuten
دریافت کردن – اله گتیرمک bekommen
توصیف کردن – تعریفله مک-beschreiben
سفارش کردن - تاپشیرماق-bestellen
دیدار کردن – گؤروشه گئتمک-besuchen
پرداخت کردن - وئرمک-bezahlen
ماندن - قالماق-bleiben
احتیاج داشتن – لازیم اولماق-brauchen
آوردن - گتیرمک-bringen
بحث و گفتگو کردن – بیر سؤزون اوستونده دانیشماق-diskutieren
دوش گرفتن – دوش توتماق-duschen
خرید کردن – الیش وئریش ائله مک-einkaufen
دعوت کردن – دعوت ائله مک-einladen
به خواب رفتن – یوخویا گئتمک-einschlafen
تصمیم گرفتن – تصمیم توتماق-entscheiden
حکایت کردن – تعریفله مک-erzählen
خوردن - یئمک-essen
با وسیله نقلیه رفتن – ماشین نان بیر زادنان گئتمک-fahren
جشن گرفتن – جشن توتماق-feiern
تلویزیون تماشا کردن – تلویزیونا باخماق-fernsehen
پیدا کردن - تاپماق-finden
عکس گرفتن – عکس سالماق-fotografieren
سوال کردن - سوروشماق-fragen
صبحانه خوردن – چای چؤرک یئمک-frühstücken
کار کردن وسایل الکترونیکی – ایشله مک-funktionieren
دادن - وئرمک-geben
رفتن - گئتمک-gehen
باور کردن – اینانماق-glauben
نگاه کردن - باخماق-gucken
داشتن - واراولماق-haben
نامیده شدن - آدلانماق-heißen
کمک کردن – کومک ائله مک-helfen
ساختن ، تولید کردن ، قاییرماق-herstellen
رفتن و آوردن - گئدیب گتیرمک-holen
گوش کردن – قولاق اسماق-hören
خبر دادن – خبر وئرمک-informieren
خریدن - آلماق-kaufen
شناختن - تانیماق-kennen
به صدا درآمدن زنگ – قاپی دؤیولمک-klingeln
پختن - پیشیرمک-kochen
آمدن - گلمک-kommen
کنترل کردن – کنترل ائله مک-kontrollieren
تصحیح کردن – دوزه لتمک korrigieren
قیمت داشتن – نئچه اولماق-kosten
زندگی کردن - یاشاماق-leben
امانت گرفتن – امانت آلماق-leihen
یاد گرفتن - اؤرگنمک lernen
خواندن - اوخوماق-lesen
قرار گرفتن – قرار تاپماق-liegen
انجام دادن – ائله مک-machen
فکر کردن – فیکر ائله مک-meinen
اندازه گرفتن - اؤلچمک-messen
با خود آوردن – اؤزوینه ن گتیرمک-mitbringen
گرفتن - آلماق-nehmen
مناسب بودن - یاراشماق-passen
گذشتن از جائی – بیر یئردن کئچمک-passieren
سیگار کشیدن – جیغارا چکمک-rauchen
گفتن - دئمک-sagen
دیدن - باخماق-schauen
خوابیدن - یاتماق-schlafen
مزه خوب دادن – یاخجی داد وئرمک-schmecken
بریدن - کسمک-schneiden
نوشتن - یازماق-schreiben
شنا کردن - اوزمک-schwimmen
دیدن - باخماق-sehen
بودن - اولماق-sein
پیاده گردش رفتن – آیاقدا گزمک-spazieren gehen
بازی کردن - اویناماق-spielen
تلف کردن ، تلف ائله مک-spillen
صحبت کردن - دانیشماق-sprechen
پیچیدن نخ به قرقره ، ساپی قرقره یه دولاماق-spulen
آب کشیدن ظروف- قاب قاشیق سویا چکمک-spülen
اتفاق افتادن-قضو قدر اولماق-stattfinden
ایستادن - دورماق-stehen
درست بودن – بللی اولماق-stimmen
مزاحم بودن – مزاحم اولماق-stören
در دانشگاه درس خواندن – دانشگاهدا اوخوماق-studieren
جستجو کردن - آختارماق-suchen
رقصیدن - اویناماق-tanzen
تلفن کردن – تلفون ویرماق-telefonieren
ملاقات کردن – بیر بیرینی گؤرمک-treffen
نوشیدن - ایچمک-trinken
انجام دادن - ایمک-tun
اسباب کشی کردن - داشینماق-umziehen
قدغن کردن-verbieten
کسب کردن- قازانماق-verdienen
فراموش کردن – یاددان چیخارتماق-vergessen
مقایسه کردن - توتوشدورماق-vergleichen
فروختن - ساتماق-verkaufen
فهمیدن - قانماق-verstehen
اماده کردن - حاضیرلاماق-vorbereiten
قصد داشتن- vorhaben
منتظر بودن – گؤزله مک-Warten
شستن - یوماق-waschen
دوباره جستجو کردن – بیرده آختارماق-weitersuchen
دانستن - بیلمک-wissen
اقامت کردن – ده یاشاماق- wohnen
طراحی کردن – رسم چکمک - zeichnen
بس کردن – بس ائله مک - zuhören
*
Hochzeits Jubiliäen
افعال بی قاعده در
زبان آلمانی
Unregelmäßige Verben
abbiegen: خم کردن ، ایمک
abfahren: حرکت کردن وسیله نقلیه ، دؤرت ته یرلی لرین یوللانماسی
abreißen: پاره کردن ، ییرتماق
abschreiben: رونویسی کردن ،
اوزونه باخیب یازماق
abwaschen: شستن ، یوماق
anbieten: مناسب بودن ، یاخجی
اولماق
anbraten : با حرارت زیاد کمی سرخ کردن ، بیر آز قیزارتماق
anfangen : شروع کردن ، باشلاماق
ankommen: رسیدن ، یئتیرمک
anrufen: تلفن کردن ، تلفون
ائله مک
ansehen: تماشا کردن ، تماشا
ائله مک
anziehen:خبر دادن ، خبر
وئرمک
aufnemen:برداشتن ، گؤتورمک
aufschneiden: قطعه قطعه بریدن ، خیردا خیردا کسمک
aufstehen : بلند شدن ، آیاغا
قالخماق
ausleihen:قرض گرفتن ، بورج
آلماق
ausschneiden : بریدن و جدا کردن ، کسیب آییرماق
aussehen: به نظر آمدن ، نظره گلمک
aussprechen: تلفظ کردن ، دئمک
aussteigen: پیاده شدن ، ائنمک
*
backen: پختن شرینی و کیک ، پیشیرمک
befehlen : امر کردن ، بویورماق
beißen: جویدن ،
چئینه مک
bergen: پنهان کردن ، گیزله
تمک
bersten : از خنده ترکیدن ، گولمکدن قیریلماق
bewegen: حرکت کردن ، ته
رپنمک
biegen: خم کردن ، ایمک
bieten: پیشنهاد کردن ، بیر
سؤز دئمک
binden : بستن ،
باغلاماق
bitten: خواهش کردن ، خواهیش
ائله مک
blasen: فوت کردن ،
اوفله مک
beginnen: شروع کردن ،
باشلاماق
bekommen: گرفتن ، الماق
beraten: کباب کردن ،
کاباب ائله مک
beschreiben : توصیف کردن ، تعریفله مک
besprechenمشورت کردن ، صلاح
مشورت ائله مک
bleiben: ماندن ، قالماق
brechen: شکستن ، سیندیرماق
brennen: سوزاندن ، یاندیرماق
bringen: آوردن ،
گتیرمک
جملۀ سوالی ( (der Fragesatz
جملات پرسشی که جواب
آنها بلی یا خیر است، بدون ضمیر پرسشی ساخته می شوند. در چنین جمله هایی، فعل در
اوّل جمله می آید. مانند
Arbeitest du viel?
Ist noch ein Zimmer frei?
Kommst du mit?
*
Wie teuer ist das Zimmer?
Wie lange bleiben Sie?
Wie heißt du?
Was kostet das Buch?
Wer ist das?
ضمیر ملکی besitzanzeigende Fürwort =das Possessivpronomen=
ضمایر ملکی، ضمایری هستند که به جای اسم می
نشینند و بر مالکیّت دلالت می کنند.( در کتاب دستور زبان فارسی ناتل خانلری ضمیر
ملکی را متمم اسم و مضاف الیه نامیده است.)
مانند: برادرِ من – مالِ تو – کتابِ او
ich ( mein ) –
du ( dein ) –er ( sein )- sie ( ihr ) – es ( sein )
wir ( unser )- ihr ( euer ) – sie ( ihr ) – Sie ( Ihr )
*
der / ein / mein / Schlüssel
die / eine / mein / Arbeit
das / ein / mein / Hotel
گذرنامۀ شما – Ihr Pass - der Pass
عینکِ من – meine Brille - die
Brille
دوستِ شما کی می آید؟ - Wann kommt euer Freund?
حالِ مادر و پدرِ شما چطور است؟ - Wie geht es euren Eltern?
*
der – das – die – die
( N ) mein – mein – meine – meine
(G ) meines +s (es ) – meines + s
(es) – meiner – meiner
(D) meinem – meinem - ,einer – meinen
+n
( A ) meinen
– mein – meine – meine
*
این ماشینِ توست؟ بله این مالِ من است.
Ist das dein Wagen? Ja, das ist meiner. ( der Wagen )
نامۀ دوستم – der Brief meines Freundes
اسمِ مادرم – der Name meiner Mutter
*
وقتی که گوینده ( در دستور زبان اوّل شخص مفرد) دربارۀ اشیائی صحبت می کند که به
خود او تعلّق دارند، از دو عوع ضمیر ملکی استفاده می کند که هر دو مال من معنی می
دهد. (
mein – meine )
ضمیر das Fürwort = Pronomen =
ضمیر: کلمه ای است که
به جای اسم می نشیند و مانع تکرار شدن اسم می شود. ( گوینده، شنونده، کس دیگر یا
نفر غایب )
*
ضمیر شخصی ( persönliche Fürwort )
ضمیر شخصی مفرد ( من، تو، او ) ضمیر شخصی جمع ( ما، شما، ایشان)
ich, mir, mich ( Eine Person spricht von sich.)
wir, uns (Eine Person spricht von sich und andere
Person.)
du, dir, dich( Eine Person wird angesprochen.)
ihr, euch(Mehrere Personen werden angesprochen.)
er, sie, es (Über eine dritte Person wird gesprochen.)
Sie, ihnen (Über mehrere Personen wird gesprochen.)
ich – ضمیر
شخصی گوینده ( متکلم ) اوّل شخص مفرد
du – ضمیر شخصی شنونده ( مخاطب ) دوّم شخص مفرد
Sie
– ضمیر دوّم شخص مفرد است و برای احترام گفته می شود. ( ما هم در
زبان فارسی استفاده می کنیم. مثلا: حال شما خوبه؟ ) همیشه با S بزرگ نوشته می شود.
er , sie , es – ضمیر
شخصی نفر دیگر ( غایب ) به کار می رود. او( زن ، مرد، اشیا)
*
وقتی در مورد کسی حرف می زنیم اگر نخواهیم در اول هر جمله نام آن شخص را بیان
کنیم، به جای اسم آن شخص از ضمیرشخصی « او » استفاده می کنیم.
*
ضمیر پرسشی ( Frage Pronomen )
ضمایر پرسشی کلمه هایی هستند که برای پرسیدن یک سوال به اوّل جمله اضافه می شوند.
مانند:
wie – was – wer – wen – wem – wieso –
warum – wann – wo – woher – wohin – welch
wer ضمیر پرسشی
است که با آن درمورد اشخاص سوال می کنیم. ( چه کسی؟ )
Wer sind Sie?
شما چه کسی هستید؟
به این سوال می توان به انواع مختلف جواب داد.
می توان نام و نام خانوادگی را گفت.
می توان فقط نام را گفت.
می توان نام و نام خانوادگی و آدرس و غیره را هم گفت.
نوع اوّل سوال کردن ) به هنگام سوال کردن، اگر بخواهیم سوالمان مودبانه
باشد، به آخر جملۀ سوالی مان bitte) ) اضافه می کنیم.
نوع دوّم سوال کردن ) با کلمۀ duمی توانیم از دوستان، افراد
خانواده، یا هم سن و سالان خودمان، سوال کنیم. اما سوال با دیگران مودبانه نیست.
Wer bist du?
نوع سوّم سوال کردن ) این نوع سوال کردن حالت رسمی دارد و در مورد اشخاصی
که با آنها آشنائی کامل نداریم استفاده می کنیم. فعلی که در این جملات سوالی به
کار می بریم باید جمع باشد. مانند:
Wer sind Sie?
*
woher به معنی از کجا، در زبان آلمانی با این ضمیر در
مورد موطن شخص یا مبدا به وجود آمدن سوال پرسیده می شود. مانند:
Woher kommst du?
Woher kommen Sie?
*
حروف اضافه با مفعول با واسطه
der Dativ
mit , bei, von, aus, zu, nach, seit, gegenüber, außer, gemäß, entgegen
*
حروف اضافه با مفعول بی واسطه
der Akkusativ
für, gegen, um, durch, ohne, entlang
*
حروف اضافه با مفعول با واسطه و مفعول بی واسطه
auf, in, an, von, neben, über, unter, hinter, zwischen
*
حروف اضافه با حالت مضاف و مضاف الیه
der Genitiv
wegen, trotz, während, statt, außerhalb, innerhalb, inmitten, oberhalb unterhalb, aufgrund, infolge, mittels, anhand
*
Vergleiches Wörter
Positiv
genauso … wie
ebenso … wie
so … wie
sehr
*
er ist genauso
alt wie ich.
sie ist genauso
groß wie meine Schwester.
diese Blumen sind sehr schön.
das sind sehr
schöne Rosen.
*
Komparativ
als - viel
das Taxi ist sicher schneller als der Bus.
die Blumen da sind aber viel schöner.
im Sommer gibt es viel schönere Blumen.
*
قید چیست : قید کلمه ای است که چگونگی انجام یافتن فعل یا مفهوم صفتی یا معنی کلمه دیگری را به چیزی از قبیل زمان ، مکان ، حالت وغیره مقیّد می سازد.
*
در جوابWo?
hinten:پشت
vorne جلو
da: آنجا
dort: آنجا
oben: بالا
unten: پایین
hier: اینجا
außen: بیرون
innen:درون
*
Woher? در جواب
von links: از چپ
von oben: از بالا
von draußen: از بیرون
dorther: از آنجا
daher: از آنجا
، بدین جهت
von dort: از آنجا
به بعد
*
صفت کلمه ای است که درباره اسم توضیح می دهد و یکی از ویژگی های اسم را بیان می
کند.
صفت در زبان آلمانی بر سه نوع است.
1 - صفت مطلق: همان صفت ساده است که فقط حالت و چگونگی اسم را بیان می
کند.
2 - صفت برتر: صفتی است که برتر بودن یک موصوف را نسبت به موصوف دیگر بیان
می کند.
3 - صفت عالی: صفتی است که برترین بودن موصوف را نسبت به بقیه بیان می
کند.
*
1 – gut - hoch - viel – gern – nah - schön
2 – besser – höher – mehr – lieber – näher- schöner – (am)schönsten
3 – (am) besten – (am) höchsten – (am) meisten – (am) liebsten – (am) nächsten
*
*
Regelmäßige Formen:
Adjektiv - Komparativ – Superlativ
eng - enger – am engsten
lang – länger – am längsten
groß – größer – am größten
kurz – kürzer – am kürzesten
teuer – teurer – am teuersten
alt – älter – am ältesten
arm – ärmer – am äermsten
dumm – dümmer – am dümmsten
jung – jünger – am jüngsten
scharf – schärfer – am schärfsten
schwarz – schwärzer – am schwärzsten
stark – stärker – am stärksten
warm – wärmer – am wärmsten
*
Einsilbige Adjektive haben im Komparativ oft einen Umlaut: a ( ä ) – o ( ö ) – u ( ü )
*
Unregelmäßige Formen:
Adjektiv – Komparativ – Superlativ
gut – besser – am besten
gern – lieber – am liebsten
viel – mehr – am meisten
hoch – höher – am höchsten
nah – näher – am nächsten
*
فارسی ، ترکی آذربایجانی: Deutsch
سن ، یاش : alt
آزاد : frei
خوب ، یاخچی :gut
کوچک ، بالاجا: klein
مجرد ، یالقیز : ledig
تازه ، ته زه : neu
متاهل ، ائولی: verheiratet
راحت ، راحاند : bequem
امین : ehrlich
خراب ، قولای : kaputt
خالی ، بوش: leer
خنده دار ، گولملی: lustig
مدرن ، مدلو : modern
ارزان ، اوجوز : billig
تلخ ، آجی: bitter
تاریک ، قارانلیق : dunkel
تنگ ، دار : eng
بزرگ ، بؤیوک : groß
سبز ، یاشیل : grün
سفت ، برک : hart
روشن ، ایشیق : hell
نرم و ملایم ، یوموشاق : mild
نزدیک ، یاخین : nah
قرمز ، قیرمیزی : rot
شور ، قیرقیرا : salzig
ترش ، تورش : sauer
تند ، ایتی : scharf
لاغر ، آریق : schlank
قوی ، گوجلو : stark
خشک ، قورو : trocken
گرم ، ایستی : warm
مهم ، اؤنملی : wichtig
زشت ، چیرکین: hässlich
صمیمانه ، اوره کدن : herzlich
جالب :interessant
بد ، پیس : schlecht
قشنگ ، گؤزل : schön
گران ، باها :teuer
زود ، تئز: früh
باز ، آچیق : geöffnet
بسته ، باغلی : geschlossen
عالی ، چوخ یاخچی : herrlich
آهسته ، یاواش : leise
بعد ، سورا : nächst
مهربان ، مهربان : nett
اجباری ، زوراکی : obligatorisch
دیر ، بئیواخ : spät
ممنوع، قداغان : verboten